مواظب دفتر زندگیت باش ....

پدری فرزند خود را خواند:

دفتر مشق او را که بسیار تمیز و مرتب بود نگاه کرد و گفت :

فرزندم چرا در این دفتر کلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را کثیف نکردی ؟

فرزند با تعجب پاسخ داد:

چون معلم هر روز آن را نگاه می کند و نمره می دهد.

پدر گفت :

دفتر زندگی خود را نیز پاک نگاه دار، چون معلم هستی هر لحظه آن را می نگرد و به تو نمره می دهد.

أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى سوره علق آیه ۱۴

آیا انسان نمی داند که خدا او را می بیند؟


منبع : http://www.ak-hemati.blogfa.com

شتاب برای نجات خود

کجایند پادشاهانی که شهرها ساختند و آن‌ها را با دیوارها مستحکم کردند؟ کجایند کسانی که در جنگ‌ها همواره غالب بودند؟ روزگار با خاک یکسان‌شان کرد و راهی تاریکی‌ قبرها شدند.

 

یا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَه . . . .

ای پاسخ دِه آن کَس که پاسخ دِه ندارد ، ای یار دلسوز آن کَس که دلسوزی ندارد

قرآن نوشت 

حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالى که در غفلت و روى گردانند!

سوره انبیاء

 

امام صادق علیه السلام:

کجایند زیبارویانی که به جوانی‌ خود می‌نازیدند؟
کجایند پادشاهانی که شهرها ساختند و آن‌ها را با دیوارها مستحکم کردند؟
کجایند کسانی که در جنگ‌ها همواره غالب بودند؟
روزگار با خاک یکسان‌شان کرد و راهی تاریکی‌ قبرها شدند.

بشتابید، بشتابید!

 خود را نجات دهید، خود را نجات دهید

حدیث نوشت ♣

نفس های انسان، گامهایی است که به سوی مرگ بر می دارد
امام علی (علیه السلام)

منبع : http://www.ak-hemati.blogfa.com


حواست باشد........

مطالب ناب


منبع : http://www.ak-hemati.blogfa.com

خانم بی حجاب توجه کن

زیر آتش دشمن که به میدان مین رسیدند، وقتی برای خنثی کردن نبود، نیاز به چند داوطلب بود تا، راه را بر بقیه باز کنند، انگار فداشدن چند نفر، ارزشش بیش از فنا شدن کل نیروها و ناقص ماندن عملیات بود…

روی مین، تکه تکه بدنش که به هر سویی پرتاب می شد؛ مادرش در خانه بر سجاده نشسته بود و هنوز به فکر لحظه خداحافظی بود، لحظه ای که جلوی چشم همه مردم بر صورت پسر خوش قد و بالایش بوسه می زد و پسری که انگار از خجالت نگاه های مردم رنگش به سرخی می زد…

مادر-شهید-2

دوستانش که بر بدن پاره پاره اش پا می گذاشتند و به خط دشمن می زدند، مادر هنوز به فکر دوختن لباس های سوراخ سوراخ او بود…

از جبهه که بر می گشت کار مادر می گرفت، سوزن می زد و می پرسید چرا همه این لباس مثل آبکش شده است و پسر می دانست گفتن اینکه روی سیم خاردار پل بچه های دیگر می شود، دل مادر را به آتش می کشد؛ با شوخی های همیشگی موضوع را عوض می کرد…

حالا مادر هنوز در حال دعا کردن برای پسرش است، همان پسری که برای بوسیدن پیشانی سربند بسته اش، روی نوک پا بلند می شد، با اینکه پسر به احترام مادر خم شده بود…

***

باز وصیت نامه پسر شهیدش را می خواند:

مادرم…

یادتان باشد رفتن ما کاری حسینی است و ماندن شما صبری زینبی را می طلبد…

مادرم پشتیبان ولایت فقیه باشید…

مادرم، حجاب را رعایت کنید که یادگار مادر همه رزمندگان اسلام، حضرت زهرای مرضیه(س) است…

امروز هم مثل همیشه به بهشت زهرا می رود،‌ باز قصه تلخ دیدن دختران و زنان بی حجاب تکرار می شود،‌ و او نمی تواند به همه آنها بگوید: پسر عزیزم تکه تکه شد تا شما امنیت و آسایش داشته باشید، او خواسته اش مانند همه شهدای دیگر و خواسته دین بود… حجاب …

***

عجب قصه قدیمی و کهنی است سوزاندن دل بازماندگان شهدا…

و انگار قصه کربلا، بارز ترین نمونه آن در تاریخ است، شهدایی که رفتند و خانواده داغداری که باید به بی احترامی نسبت به خود و شهدایشان صبر کنند، صبری که با "زینب(س)" شناخته می شود. شاید سوزناکترین جای قصه هم همین باشد…

امان از دل زینب…

امروز که هزاران هزار بازمانده از خانواده شهدا بین ما زندگی می کنند، مانند مثالی هستند که در اول مطلب آمد، اما شاید با کمی تغییرات…

شاید فرزندی در رود کارون و اروند شکار سیم خاردارها، مین ها، تک تیراندازهای دشمن و … میشد و جنازه مطهرش را آب با خود می برد؛ شاید گلوله مستقیم تانک تن نحیف جوانی را دود می کرد و به هوا می فرستاد، شاید گازهای سمی و شیمیایی جوانانی را به بدترین وضع از بین برد، شاید خلبانی در هواپیما و میان کوهی از آتش تمام شد، شاید …؛ و مادری، خواهری، همسری و فرزندی بر سجاده، مشغول دعا…

اما امروز همه آنها در میان ما هستند…

خانم بی حجاب توجه کن !؟

نکند رفتار ما با بازماندگان شهدای در راه خدا، همان رفتاری باشد که با بازماندگان شهدای کربلا شد؟!

رفتاری یزیدی، غیر محترمانه، بی ادبانه و …؛ که در قبالش صبری زینبی پیشه شده است ؟!

صبر کنید…

صبر بر سه نوع است: صبر بر گناه، صبر بر طاعت، صبر بر مصیبت…

آنها بر مصیبت صبر کرده اند، شما بر گناه صبر کنید و آلوده اش نشوید، شاید چشمی به اشک نشسته، بد‌پوشی !!! تو را خوش نداشته باشد، همان طور که دین هم خوش ندارد…


منبع : http://www.ak-hemati.blogfa.com